Sunday, September 28, 2008

کاروان المپیک ایران در پکن 2008

به نظر من مدال گرفتن یک تیم یا یک ورزشکار نه تنها بستگی به همیت خود او دارد بلکه به ملت او و مردم او نیز وابسته است
آیا ما یک ملت هستیم؟
جدا از تدابیر امنیتی که برای تک تک افراد تیم ملی در نظر گرفته بودند مبادا که یکی از آنها برود و تقاضای پناهندگی به کشوری بدهد، جدا از مراسم آنچنانی برای تقویت روحیه افراد که با آخرین متدهای روانشناسی ورزشی سازگار است آیا از این مردم ، از این به اصطلاح ملت ایران شما بویی مشترک می شنوید؟
جز کلاهبرداری، نادرستی، مکر و نیرنگ و دورویی که اصول ارزشی حاکم بر جامعه ماست محصول مشترکی داریم؟
از دهان این مثلاً ملت جز بوی گند چیزی شنیده می شود؟

تولید ملی

فکر کنم دو یا سه سال پیش بود که تو یک مسیر به دوستی گفتم :" تو این مملکت هیچ تولیدی اتفاق نمی افته بجز تولید مثل" از اون روز تا به حال کسی نتونسته نظرم رو عوض کنه
هر چقدر فکر می کنم می بینم ما تو هیچ زمینه ای ازفلسفه و ادبیات گرفته تا علوم فنی در عرصه جهانی حرفی برای گفتن نداریم، اصلاً نیستیم که حرفی داشته باشیم. بقول اون فیلسوف معروف چند صد سال هست که از تاریخ مرخصی گرفته ایم
براستی اگر هنوز بتوان گفت چیزی به نام "تمدن ایرانی" وجود دارد نشانه هایی بیشتر از این همه پستی و خواری برای اضمحلال آن می خواهیم؟
از تغیییر نام "خلیج فارس" به " خلیج عربی" گرفته تا ادعای مالکیت جزایر خلیج و پستی و خواری و بدنامی ایران و ایرانی در سراسر جهان.
سری به سفارت خانه های گمنام ترین کشورهای جهان در تهران بزنید ببینید برای یک ویزای یک هفته ای چه مدارکی از شما می خواهند.

Saturday, September 27, 2008

آغاز

سلام به همه
مهمترین اتفاق امروز من این بود که بعد از یک ماه جدایی دیدمش
جوونتر و خوشگلتر شده بود، شاید هم به نظر من اینطور می آمد، خصوصاً اینکه مانتو و بلوز خیلی خوش رنگی تنش بود، خیلی بهش می امد

یک سوال تو ذهنم شکل گرفته
احساس می کنم مهمترین عامل جدایی من و او این بود که او فاعل و عاشق بود و من معشوق.
ایا بوده اند مردانی که معشوق باشند و از معشوق بودن لذت ببرند؟
سطح دانش من در این مورد خیلی کمه. برام بنویسین یا لینک بذارین. ممنون.